سلام علیکم . همیشه از قسمت آرشیوها استفاده کنید .

 وبلاگ های من ...

یاد باد آن روزگاران یاد باد ...

   

چه قدر شاد بودیم . خاله بازی میکردیم ...



| بقیه در ادامه مطلب ...

چرا تنها پادگان بکر دفاع مقدس احیا نمی‌شود

سرداران  و  رزمندگان  شمالی !  شما  را به جان  دوستان شهیدتان ، هفت تپه را  فراموش نکنید!!!

خبرگزاری فارس: چرا تنها پادگان بکر دفاع مقدس احیا نمی‌شود


از اندیمشک که به سوی اهواز می‌روی، پس از طی مسیری حدود 55 کیلومتر، پادگانی است که محل استقرار رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا بوده است؛ منطقه‌ای به نام «هفت‌تپه»؛ پادگان مهجور و متروکی که تنها پادگان دست‌نخورده دفاع مقدس است.

بقیه در ادامه مطلب ...

یه خبر خوب: تبریک به ملت مسلمان و همه ملت آزاده دنیا ! قراره چند روز دیگه اتفاقی بیوفته و اسرائیل از بین بره. من که خیلی خوشحالم. چون از نظر امنیتی ممکنه نقشه لو بره چیزی نمی گم.

مرگ بر اسرائیل

دفاع مقدس از نگاه رهبری

این که شما دیدید پشت سرِ عراق، غرب یکپارچه قرار گرفت؛ شوروی و تمام اروپای شرقی یکپارچه قرار گرفتند؛ عرب‌های خلیج فارس و حکومت‌های خلیج فارس که تابع اشاره امریکا بودند، یکپارچه قرار گرفتند و همه به عراق کمک کردند؛ هدفشان این نبود که چند شهر را از ایران بگیرند و به عراق بدهند یا یک دولت مستقل درست کنند. هدف، نابود کردن ملت ایران بود. هدف، صاف کردن آن حفره‌هایی بود که ملت ایران در دستگاه اقتدار امپراتوری استکبار به وجود آورده بود ...

دفاع مقدس از نگاه رهبری


بقیه در ادامه مطلب ...

اشعار مرحوم ابوالفضل سپهر

۱- با صدای مرحوم سپهر

 ۲-با صدای وحید جلیلوند


بقیه در ادامه مطلب ...

گزارش تصويري يادواره 16 تن از شهداء شهرك وليعصر عج بابل 91

 يادواره 16 تن از شهداء شهرك وليعصر عج بابل، با حضور خانواده هاي معظم شهداء، ايثارگران، جانبازان و اقشار مختلف از مردم در شب 25 از ماه مبارك رمضان  برگزار گرديد. در اين مراسم سرهنگ عين الله تبريزي جانشين محترم لشگر ويژه 25 كربلا به بيان خاطراتي از شهداء و رشادت رزمندگان اسلام پرداخت و با مداحي برادر حاج سيدحسين مشهدسري كه خود از يادگاران دفاع مقدس مي باشد به پايان رسيد.


بقیه در ادامه مطلب ...

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

سلام به همه دوستان !

اینجانب سید اسماعیل سید حسین پور فرزند شهید سیدعلی اکبر سید حسین پور از اینکه در این مدت برام مشکلی ایجاد و موجب نگرانی بعضی از دوستان شده، شرمنده ام و تشکر فراوان از همه کسانی که برام دعا کردند و سعی و تلاش شان مبنی بر حل مشکلم بود، مخصوصا فرماندار محترم بابل جناب اقای مهدوی، رئیس محترم بنیادشهید و امور ایثارگران بابل، رئیس محترم دانشگاه علوم پزشکی جناب آقای دکتر میکانیکی و معاونت محترم بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی جناب آقای دکتر اشرفیان و اعضاء محترم مجمع فرهنگی شاهد بابل . ایشالله همواره در زندگی و کارتان موفق و موید باشید. هر چند از این به بعد کسانی هستند که هر روز به وبلاگم سر می زنند، و مرا زیر ذره بین نفاق خود می گیرند تا بهانه ای برای اشکالتراشی و ... پیدا کنند . اما توکل بر خدا ...

نمی دونم چرا هر سال قبل از ماه مبارک رمضان، سر راهم مشکلی قرار میگیره و نا خواسته به برکت امام حسن علیه السلام بر طرف میشه. هر چند از کریم اهل بیت هم این لطف و عنایت، بعید نیست.

... و کار فرهنگی را با نام ابوتراب، امام عشق، آقا امیرالمومنین علیه السلام، و مادرم فاطمه سلام الله علیها، در مسیری که خون شهداء جاریست، شروع می کنم تا جبران مافات بشه.

از بــیابـان بــوی گـندم مـانده اسـت
عشق روی دست مردم مانده است
آسـمان بازیچـه ی طـوفــان مـاسـت
ابــر نـعـش آه ســرگــردان مــاســت
بــاز هـم یـک روز طـوفـان مـی شـود
هر چه می خواهد خدا آن می شود
آب زمـزم در دل صحــرا خـوش اسـت
بـاده نوشی از کف مـولا خوش است
فـاش می گویـم کـه مـولایم علیست
آفتـــاب صبــح فـــردایـم علیـــــــست
هـــر که در عشق علی گم می شود
مثل گـــل محبـوب مــردم مـی شــود
تا علـــــی گفتــــم زبـــان آتش گرفت
پیــش چشمـــم آسمــان آتش گرفت
آسمـــان رقصیـــد و بــارانــی شـدیـم
مـــــــوج زد دریــــا و طـــوفانی شدیم
بــغض چنـدیـن سـالـه ی مـا بـاز شد
یـا علی گفتیـم و عشق آغاز شـد
یــا علـی گفتیــم و دریـــا خنـده کــرد
عشـــق مــا را بـاز هـم شرمنـده کرد
یــــا علـــی گفتیـــم و گلهـا وا شدند
عشـــق آمــد قطــره هــا دریــا شدند
یـــاعلــی گفتیـــم و طوفـــانی شدیم
مست ازآن دستی که میدانی شدیم
از سـکـوت و گـریـه سـرشـارم علـی
تا همیـشه دوستـت دارم علـــی

سیداسماعیل سیدحسین پور

نوه دختری شهید ...

 

کارمند نمونه زن در بنیادشهید و امور ایثارگران بابل


بسمه تعالی

سرکار خانم سید حسین پور فرزند گرامی شهید سید حسین پور
سلام علیکم
انتخاب جنابعالی به عنوان کارمند نمونه زن در بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان بابل را به شما و خانواده محترم و همچنین به جامعه ایثارگران تبریک و تهنیت عرض می نماییم. امیدواریم همیشه در پناه حق و الطاف الهی موفق و مؤید باشید.

هیئت منتظران ظهور
گروه فرهنگی نسل جوان
مجمع فرهنگی شاهد بابل


عکسی از پدر آسمانی ام

جمعه این هفته از توی آلبوم قدیمی عمو سیدولی الله که خود از جانبازان و از پیران دلاورمرد دفاع مقدس هست، یک عکس جدید از پدرم بعد از سی سال پیدا کردم که خیلی خوشحالم. این عکس متعلق به شهید سید علی اکبر سید حسین پور می باشد که در سال ۶۰ در منطقه اسلام آباد غرب کرمانشاه گرفته شده. امیدوارم که به برکت این شهداء بزرگوار، سایه شهادت همیشه بر سر ما باشد.

درادامه مطلب عکسهایی از پدرشهیدم وعمو سیدولی الله قراردادم ...


بقیه در ادامه مطلب ...

دهستای عزیزک (عزیزمحله)

سلام امروز با حسن تیموریان تصمیم گرفتم به دهستای پدری مون " عزیزک " یا عزیزمحله برای ماهیگیری بریم. که متاسفانه با صحنه بدی روبرو شدیم ...


بقیه در ادامه مطلب ...

دو لقمه نان گرم ...

با خواهرم داشتم نقاشی می کشیدم که سر مدادرنگی قرمز دعوامون شده بود،

 دعوای مداد و پاکن  زنگ خونه به صدا در اومد، با شیطنت و بازیگوشی دویدم، درب خونه رو که باز کردم دیدم بابامه، مرد خونه،

 دو تا نان سنگک و یه مقدار پنیر تبریزی توی دستش، بچه بودم و سلام کردن بلد نبودم، برا اینکه یادم بده زودی بغلم گرفت و با چه ذوق و شوقی سلامم کرد، منو خیلی دوست داشت، آخه من هم اسم و همنام داداش جَوون مرگش بودم. از اینکه صدام می زد و با هام بازی میکرد لذت می برد. مادر تازه از خونه خاله مریم که مریض شده بود، اومده بود. تا توی دست بابا نون گرم دید خوشحال شد. آخه از بس بابا تا دیر وقت برا مردم خونه می ساخت و دیر می اومد، کمتر توی دستش نون گرم می دیدیم.

 صدای آقاسیدمحمد، موءذن، پیرمرد همسایه، به اذان مغرب بلند شد، بابا وضوء گرفت و سر سجاده مادر هم پشت سرش به نماز ایستاد. ما هم با جانماز و تسبیح و مهرشون بازی می کردیم.

و گاهی هم ما ادا شونو در می آوردیم.

نماز که تمام شد، دور هم دو قلمه نان و پنیری خوردیم و با چه لذتی هم خوردیم.

 این داستان ادامه دارد ...

اولین دیدار مجمع فرهنگی شاهد بابل با خانواده شهداء

 اولین دیدار مجمع فرهنگی شاهد بابل با خانواده شهداء با حضور رئیس بنیاد شهید و ایثارگران شهرستان بابل در منزل شهید سیدعلی اکبر سیدحسین پور برگزار شد ...


بقیه در ادامه مطلب ...

جشن پدران آسمانی / 16 خرداد 91

دومین جشن پدران آسمانی در سالروز میلاد مولی الموحدین، امیرالمومنین، علی علیه السلام ، شانزدهم خرداد ۹۱ ، در سالن آمفی تاتر شهید شجاعیان دانشگاه علوم پزشکی بابل با حضور خانواده های معظم و معزز شهیدان و مسئولین استانی و شهری برگزار شد...


بقیه در ادامه مطلب ...

یادت هست ؟ یادم هست . روزت مبارک.

 همان که الان شکسته شد، گاهی زود نفسش می گیرد، فرشته ایی که گوشه ایی از پر هایش ریخت، کمی بی بال و پر شده است، پرواز چه کار سختی ست ...

ادامه نوشته

گمنام گمنام، دور از هر هویت ...

بابا چه سخت جون داد ...

راحت نوشتیم بابا نان داد، بی آنکه بدانیم بابا چه سخت برای نان همه جوانیش را داد. برای شادی روح همه باباهای دنیا که دیگه هیچوقت پیش ما نیستند یه دسته گل به زیبایی حمد و سوره بفرست. پیشاپیش روز اسطوره های زندگیمون مبارک.

فرزند شهید: سیده خدیجه سیدحسین پور

مشت مشت تاریکی

خدایا! دانایی را چراغ راهمان کن
جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد...

خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.
شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.
شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش …
و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است و گم شدن ابتدای جهنم.
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.
حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.
حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟

کسیکه به درک نور رسیده باشد از هر زنجیری خارج میشود‏.

اهداء خون اهداء زندگی

همه میدونند که اهداء خون اهداء زندگیست . این کارت اهداء خون شهید سیدعلی اکبر سید حسین پور می باشد که در هنگام شهادت در داخل جیب مبارکش بود و آن لکه کبود ، قطره ایی از خون شهید است که به مرور زمان سرخی آن به رنگ کبود تغییر کرد . شادی روحش به پاکی خونش

صلوات

http://webl.host56.com/photos/d1f8bb9b51f0.jpg

خصوصیات اخلاقی شهید ...

دلش قبول نمیکرد تا در پشت جبهه بماند با اینکه کار ومسئولیت های زیادی داشت، با عشق و علاقه به جبهه میرفت. وقتی رزمنده ها را میدیدخستگی از تنش بیرون میرفت ...

ادامه نوشته

این عکس منو پخش نکنید + عکس

شهید سید حسین پور همیشه به خانواده و دوستان سفارش میکرد که این عکس (عکس های دوران دفاع مقدس) را بعد از شهادتم پخش کنید ، نمیخواهم عکسهایی که با محاسن بعد از انقلاب و در جبهه ها گرفتم رور وقتی مردم می بینند قضاوت نادرستی ازم داشته باشند. دلم می خواهم منو ، همان سید علی اکبر قبل از انقلاب بشناسند. مثلا نگویند: حالا که انقلاب شده سید علی اکبر هم کسی شده .  

ادامه نوشته